* ساعت نزدیک ِ ۱۲ شبه . می رم می شینم توی ماشین ، و اف ام پلیری که سَرو برای تولدم بهم کادو داد رو ، تنظیم می کنم و فلش بهش وصل می کنم و با کنترل هاش کار می کنم که یاد بگیرم . من همیشه کادوهای سَرو رو دوست دارم . بلده چی بگیره . همیشه یه چیزی می گیره که آدم حتماً خوشحال می شه . از این کادو خوشم میاد . این اف ام پلیر ، سه تیکه است . یه صفحه نمایش ، که فلش مموری بهش وصل می شه و آهنگ ها رو نشون می ده ، یه کنترل که می شه توی دست گرفت و آهنگ عوض کرد ، و یه کنترل ِ دیگه که روی فرمون ِ ماشین نصب می شه و دیگه نیازی نیست موقع ِ رانندگی کنترل توی دستت بگیری : )  اینم عکس ِ کلی .

 

دارم با اف ام پلیر کار می کنم . خیلی آهنگ ها مخصوص  ِ سَرو هست . آهنگ هایی که دوست داره . گذاشته ام که با این کادوی خودش ، آهنگ های مورد ِ علاقه اش رو گوش کنه . موزیک ِ جدیدی که سَرو معرفی کرد رو دانلود کرده ام و دارم گوش می دم . آهنگ ِ قشنگیه . حس ِ خوبی دارم .

 

 

* موقع ِ خرید ِ دوربین عکاسی ، اینقدر دوربین ها رو مقایسه کردم ، تا بالاخره یکی رو انتخاب کردم . موقع ِ خرید ِ ماشین ، اینقدر به بنگاه ها زنگ زدم و سر زدم و مشورت کردم و رفتیم ماشین دیدیم ، و مُردم تا تصمیم گرفتم ماشین ِ کارکرده نگیرم و برم صفر ثبت نام کنم . برای خرید ِ روکش  ِ صندلی ِ ماشین ، اینقدر رفتی م و همه ی مغازه های شهر ، و حتی خارج از شهر رو زیر و رو کردیم و هیچی نپسندیدم ، تا اینکه کاملاً اتفاقی یه چیزی گرفتم . برای خرید دور فرمون ، برای خرید عینک آفتابی ، برای خرید کنسرو ، برای خرید ... . خودم از اینکه توی خریدن ِ هر چیزی اینقدر وسواس به خرج می دم ، خسته شده ام . حالا این یه هفته ، دنبال ِ گوشی موبایل بودم . گوشی ِ بیچاره ، بعد از اینکه سه سال ِ تمام ، روزی 20 بار زمین خورد و آخ  ِ ش هم در نیومد و یه بار هم تعمیرگاه نرفت ، تشریف برد توی جوب ، و دار فانی رو وداع گفت . روز  ِ عقد ِ دخترعمه ، توی ماشین روی پای خواهری بود ، پیاده که شد ، گوشی گفت "قـُلُپ" ، و رفت توی جوب ، و تا خواهری ناراحت شد و هی نگاهش کرد و هی فکر کرد که چطور با اون لباس ِ تننننگ ِ ش خم بشه و درش بیاره ، گوشی غرق شد . دیدم این گوشی دیگه گوشی نمی شه ، تصمیم گرفتم یه گوشی ِ هوشمند بگیرم . یعنی این هفته اینقدر خصوصیات ِ گوشی ها و مزایا و معایبشون رو زیر و رو کرده ام ، که حالم به هم می خوره . بیچاره سَرو تمام  ِ زحمات رو کشید . اینقدر گوشی معرفی کرد ، اینقدر خصوصیاتشون رو با هم مقایسه کرد ، اینقدر وقت گذاشت و در مورد ِ گوشی ها برام گفت ، که من شرمنده شدم . و امشب بالاخره گوشی ِ LG Optimus Black P970 رو گرفتم . از طراحی اش خیلی خوشم میاد . از این عکس هم : )  فعلاً که خیلی هیجان دارم برای کار کردن با سیستم عامل ِ آندروئید .

 

 

* اینم اون پارچی که خریده بودم ( 1 ، 2 ، 3 ) . شیر نداشتیم ، به جاش شکر ریختم تووش ، که طرح  ِ ش توی عکس خوب در بیاد : )

 

 

* راستی ! اینم سر دنده ی ماشینمه : )

 

 

 

 

پی نوشت :

وای خدای من ! برم بگیرم بخوابم ، که چشم هام داره بسته می شه .

توی 48 ساعت ِ اخیر ، فقط 3 ساعت خوابیده ام .