خیلی دلم می خواست ، این یلدا ، چشم هام برق می زد به خاطر  ِ وجود ِ یه عشق ، دستم توی دست ِ ش بود ، می اومد خونه مون رو گرم می کرد ، می رفتیم خونه شون ، یه خونه ی شلوغ و گرم . دلم می خواست برای اولین بار ، از یلدا لذت ببرم . از شب نشینی اش ، از انار و هندونه و آجیل ِ ش . تا به امسال ، شب ِ یلدا ، خونه ی ما سردتر از همه ی شب ها بوده .

 

 

یلدا مبارک ! 

 

 

پی نوشت 1 :

و باز یلدا و دلتنگی برای او .

 

پی نوشت ۲ :

امروز ، رئیس ِ خوبم اومده اتاق ِ مون ، می گه "جوجه هاتون رو شمرده اید ؟"

راستی ! شما چی ؟ جوجه هاتون رو شمردید ؟

من شمردم ، کم اومد !

 

پی نوشت ۳ :

پارسال ، عکس ِ یه هندونه ی خوشرنگ ( که کار  ِ قشنگ ِ خدا رو نشون داده بود ) گذاشتم .

امسال اما انار گذاشتم .

من از بچگی ، یلدا رو با هندونه می شناخته ام . با انار غریبه ام .

 

 

 

       

                                                             دانلود عکس

 

 

 

 

این متن ، مخاطب ِ خاصی نداره . اشاره به فرد ِ خاصی نمی کنه . دارم کلّی می گم . می دونی ؟ بعضی ها ، ادعاشون کـ*ون ِ خر رو پاره می کنه . از اینکه فکر می کنند بلدند با یه زن چطور رفتار کنند . فکر می کنند خیلی حالیشونه . خوشحالند که توی مسائل ِ جنـ*سی استادند . اما غیر از مسائل ِ جنـ*سی ، یه چیز  ِ مهم تر وجود داره . شناختن ِ جنس ِ آدم ها ، خیلی مهمه . باید تفاوت ِ زن و مرد رو دونست . همین کتاب ِ مردان ِ مریخی زنان ِ ونوسی ، جنس ِ زن و مرد ، طبیعت ِ شون ، طرز  ِ فکرشون ، ساختار  ِ بدن ِ شون ، انتظارات ِ شون و ... رو می گه . کتاب های زیادی در این زمینه هست . پیشنهاد می کنم اونایی که بدون ِ مطالعه ، ادعا می کنند که "زن" رو می شناسند ، حتماً یه سر به کتاب فروشی بزنند . فقط جسم  ِ آدم ها مهم نیست . روح ِ شون هم مهمه . خیلی مهم .

  

 

من به دلم مونده که یه بار یه آهنگ رو با صدای بلند گوش کنم . زمانی که یه نوجوون بودم ، اجازه نداشتم ترانه گوش کنم . یه ضبط ِ یه وجبی ِ بی ریخت داشتیم ، صداش از ته ِ چاه در می اومد ، می بردمش توی پستو ، نوار می ذاشتم و گوش می دادم . گاهی اوقات آقای پدرررر می اومد پشت ِ در و می گفت ، الآن برادر  ِ ت میادااا . بعدش که برادره ظاهراً آدم شد و به قول ِ خودش ، من رو آزاد کرد ! ( 10 سال پیش ) ، اتاق ِ خودش و خانمش ، چسبیده بود به اتاق ِ من ، و هر وقت صدای اسپیکر بلند می شد ، می کوبید به دیوار ، که یعنی کم  ِ ش کن . حالا هم برادر اولی و خانمش جای اونا رو گرفته اند . من دیگه مثل ِ قبل نیستم . فقط گاهی دلم هوای موسیقی می کنه ، نه همیشه . امروز که من آزادم موسیقی گوش کنم ، دیگه حوصله و اعصاب ِ ش رو ندارم . سلیقه ام هم عوض شده . آهنگ های آروم رو بیشتر می پسندم . هر وقت دلم هوای موسیقی می کنه ، خُب یا اینا توی اتاقشون هستن ، یا خواهری داره درس می خونه ، یا آقای پدر داره نماز می خونه . به مدت ِ چند سال ، یه اسپیکر  ِ فـَکَسَنی داشتم ، که صداش از ته ِ چاه در می اومد . خُب خیلی خوب بود . برای من ، زیادی هم بود . عمرش که تموم شد ، مجبور شدم از هدفون استفاده کنم ، و چون هدفون گوشم رو درد می آوُرد ، خیلی وقت ها حس ِ موسیقی گوش دادن نبود . و حالا که هدفون هم داره نفس های آخر رو می کشه ، مجبور شدم یه اسپیکر  ِ نو که هدیه گرفته بودم رو باز کنم . هیچی فرق نکرده . همچنان مجبورم فیلم و ترانه ها رو با کمترین صدا گوش کنم . آدم زورش می گیره که یه اسپیکر  ِ 4 بانده ، روی کمترین حد ِ صدا باشه . اهل ِ صدای بلند و اوپس اوپس نیستم . اما گوش دادن با صدای خیلی کم ، آدم رو محروم می کنه از شنیدن ِ دقیق ِ دیالوگ ِ فیلم های انگلیسی زبان ، از لذت بردن از اوج گرفتن ِ صدای خواننده ها .

 

 

 

 

عکس نوشت :

- این لوبیاها ، واقعاً خوردن دارن .

- حالا یعنی نباید یکی باشه که با هم بریم کباب ِ گوشت بخوریم ؟

- به به ، به به . چه لباس عروس ِ خوشگلی : )

- یه لباس دکولته ی  ِ سفید و یه دکولته ی مشکی ِ خوشگل .     

 

 

خُب به سلامتی ، ما هم بعد از نود و بوقی ، موفق شدیم بریم شنا یاد بگیریم . آخه زشت نیست یکی هی بگه من دختر  ِ دریام و شنا بلد نباشه ؟ 100 ساله که هی صبر کرده ام که ساعت ِ آموزش ِ استخر ، با ساعت ِ بیکاری ِ من یکی بشه ، که نمی شه . هیچ استخر و پلاژی به فکر  ِ من نیست . برای بهداشتش ، تیر ماه تصمیم گرفتم برم پلاژ ( دریا ) ، که گفت 4:30 ظهر بیا که خصوصی بهت آموزش بدم . ( آفتاب ِ داغ و مستقیم  ِ تیر ماه ِ جنوب رو تصور کن ! ) با دهن ِ باز نگاهش کردم گفتم "بُـرُنز می شم که !" گفت پس ساعت ِ 5:30 صبح بیا . اومدم بیرون و دیگه پشت ِ سَرََم رو هم نگاه نکردم . آخه سحر کی من رو ببره پلاژی که ته ِ دنیاست ؟  حالا اگه یه دوست پـ*ـسر  ِ سحرخیز  ِ ماشین دار یا موتور دار داشتم ، یه چیزی . آخه چطوری خودم رو سر  ِ ساعت ِ 7:15 برسونم سر  ِ کار ؟ بعدش هم باید بوی شور بدم تا ظهر . به استرس و راه ِ دور  ِ ش نمی ارزید . پس ، بالاجبار ، برای آموزش ِ خصوصی ِ استخر اسم نوشتم . خدااااا تومن . البته این استخر هم اونور  ِ دنیاست ، اما نه استرس ِ اداره باهاشه و نه آفتاب . فردا جلسه ی دوم  ِ کلاسه : )

 

 

 

دلم می خواد خونه ی آینده ام ، استخری شبیه ِ این داشته باشه . البته از نوع ِ سرپوشیده اش : )

 

      

                                                            دانلود عکس

 

 

پی نوشت :

دیروز ، مثل ِ همیشه که یه کلاسی رو شروع می کنم ، توهم زده بود من رو . هی تصور می کردم که سال ِ دیگه ، من قهرمان ِ شنا هستم و ناجی غریق و خیلی خوش هیکل . دارم فکر می کنم که برم زیر  ِ نظر  ِ یه روانشناس ، که یا این توهم ها رو برطرف کنه ، یا کاری کنه که توهم ها به واقعیت تبدیل بشن .

 

 

با روانشناس داشتیم حرف می زدیم ، آخرش بهم گفت به فکر  ِ خودت هم باش . 27 سالته . اینقدر رؤیایی فکر نکن . سخت نگیر . اینا یعنی "داری می تُرشی" . خُب خدا رو شکر تُرشیدن برای من معنایی نداره . و اصلاً اینطور فکر نمی کنم که چون سن َم داره می ره بالا ، باید ازدواج کنم . من هر روز اینقدر به اون مرد ِ ایده آل ِ توی ذهنم فکر می کنم ، که دیگه به هیچ وجه نمی تونم با بعضی خصلت ها کنار بیام . خُب اگه یکی باشه که برای جنس ِ زن ارزش و احترام قائل باشه ، مهربون باشه ، با اخلاق باشه و اُپن مایند هم باشه ، مگه مرض دارم باهاش ازدواج نکنم ؟ و اگه کَسی یه دنیا پول و مقام و ... داشته باشه اما زن رو ضعیف و بی دست و پا و کـُلفَت ببینه ، یا مثلاً شرایطش خوب و خصوصیات ِ ش عالی باشه ، اما توی چشم هام زل بزنه بگه "هدفم از ازدواج ، صکث هست" ، می خوامش چیکار ؟ مگه مرض دارم از چاله در بیام بیفتم توی چاه ؟

 

 

 

 

 

عکس نوشت :

قفسه ی کتاب : 1 ، 2 ، 3 ، 4

 

 

 

"دلم می خواست الآن توی خونه ی خودم بودم ، ... "

 

 

 

یعنیا ، اینقدر هی پُست هام رو با این جمله شروع کنم ، که خدا بگه "من رو کُشتی . خسته ام کردی . بیا این خونه ات . برو گم شو ببینم می خوای باهاش چیکار کنی" . بعد من هی ریز ریز بخندم .

 

 

 

من ِ ایرانی ، برای نوشتن ِ وبلاگ ِ انگلیسی ، به مشکل برخورده ام . می خوام از دوچرخه سواری بگم ، بعد می گم خُب چه دلیلی براشون بیارم که من فقط آخر  ِ شب و صبح ِ زود می تونم برم دوچرخه سواری توی خیابون ؟ چه دلیلی بیارم برای اینکه من نباید توی پیست ِ دوچرخه سواری دیده بشم ؟ می خوام از حسرت ِ دویدن لب ِ دریا بدون ِ روسری و پیچیدن ِ باد لای موهام بگم ، بعد می گم خُب چطوری از حسرت هام براشون بگم ؟ دلیلش رو چی بگم ؟ مثلاً من می تونم برای شما بگم که آدم های اطراف ِ من ، یکی اش فکر می کنه اگه یه مرد دوچرخه بگیره ، برای لاغریه و هر کی بگیره ، می خواد لاغر بشه . و یکی اش هم فکر می کنه دوچرخه برای آدم هاییه که پول ندارن موتور یا ماشین بخرن . می تونم اینجا از این بی فرهنگ ها بگم ، اما اونجا اصلاً رووم نمی شه بگم تـفکر  ِ مردُم  ِ ما چیه . می خوام در مورد ِ مدل ِ لباس برای دو عروسی که در پیش داریم بگم . می گم خُب من چطوری بگم که چرا لباس هام باید پوشیده باشه ؟ من قراره که از روزانه هام بنویسم . قرار نیست بحث ِ فلسفی کنم . اصلاً بلد نیستم بحث ِ فلسفی راه بندازم . قرار نیست همش لینک ِ دانلود ِ آهنگ های دوست داشتنی ام رو بذارم که . قرار نیست فقط هی بگم من رنگ ِ لیمویی را دوست دارم . برای اینکه مجبور نشم نوشته هام رو یکی در میون سانسور کنم ، می تونم 6 تا پُست ِ درااااااااز ، درمورد  ِ مذهب و فرهنگ ِ اینجا بنویسم ، بعد ، آخر  ِ هر پُست ، بگم مراجعه شود به پُست ِ مربوط به فرهنگ و مذهب ِ دوست داشتنی ِ ما ! چطوره ؟ خوبه ؟ 

 

 

 

 

 

عکس نوشت :

می گه این طرح مبلمان برای اتاق بچه هاست . والا من می خوام برای خودم و آقامون اینا ازشون استفاده کنم :

1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 5 ، 6 ، 7 ، 8 ، 9 ، 10

 

 

 

* یکی از خانم های همکار ، همیشه یه ربع قبل از پایان ِ وقت ِ اداری ، پارچ ِ ما رو بر می داره و می بره خالی می کنه پای گلدون ِ ش . روزی که خیلی آب توی پارچ هست ، می گه چه عجب آب نخورده این . روزی که پارچ خالیه ، می گه همش رو خوردین ؟ هر روز همین برنامه رو داریم . من خیلی آب می خورم . گاهی اوقات شده که تشنه بوده ام و دیده ام که کل ِ پارچ رو خالی کرده پای گلدون . نمی شه حرفی بهش زد . اینقدر از این آدم بدم میاد ، که دیروز وقتی گفت چرا آب ها رو نخورده این ، دلم می خواست چنان بزنم زیر  ِ چونه اش ، که بره بچسبه به سقف . زنیکه ی خر . اگه یه روز دیدید که این زنیکه چسبیده به سقف یا اینکه توی گلدون ِ ش اثری از گل نیست ، بدونید کار  ِ من بوده .

 

* دارم به سرمایه گذاری فکر می کنم . دارم به شرکت ِ مجدد در کنکور  ِ کارشناسی فکر می کنم . دارم به ترجمه ی کتاب ِ کودکان فکر می کنم . دارم به یادگیری ِ زبان ِ فرانسه فکر می کنم . دارم به عمل ِ لازک ِ چشم َم فکر می کنم . دارم به کلاس ِ بسکتبال فکر می کنم . دارم به آزمون ِ IELTS فکر می کنم . من معمولاً زیاد فکر می کنم . اما هیچ گـُهی نمی خورم . فقط بالاخره در سن ِ 80 سالگی ، اقدام به ثبت ِ نام  ِ کلاس ِ ICDL کردم . دارم می رم کلاس . 

 

من دلم می خواد برم کلاس ِ رقص  : (

من دلم می خواد برم کلاس ِ آواز  : (

 

 

 

 

بی ربط نوشت ۱ :

- چند نوع تـُنگ ِ ماهی : 1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 5

- اگه کتاب های توی کتابخونه تون هی غش می کنن ، از اینا بگیرین .

  من همینطوری از کلمه ی "غش" استفاده کردم . حالا دیدم که توی فارسی بهش می گن "غش گیر"

  یا نگهدارنده ی کتاب .

- در مورد ِ رنگ ها ، توی فارسی ، مثلاً ما فقط می گیم "صورتی" . اما انگلیسی زبان ها ، 37 نوع صورتی دارن

  که هر کدومش اسم  ِ به خصوصی داره . این ، لیست ِ رنگ ها در فارسی و این ، لیست ِ رنگ ها در انگلیسی

  هست .

 

بی ربط نوشت ۲ :

اجازه ندهید کار  ِ تان روابط ِ خانوادگی تان را تحت تاثیر قرار دهد .

 

تبلیغ ِ خلاقانه ی یک آژانس مسافرتی :  Time for a family vacation ?

 

 

 

 

یه دوست ، دی وی دی ِ کنسرت ِ Celine Dion که اسمش هست a new day و شامل ِ 18 ترانه است رو بهم داد . خیلی لذت بردم از تماشاش . مثل ِ کنسرت های ایرانی نیست که همش از روبروی خواننده فیلم گرفته شده باشه و یه ساعت فقط خواننده رو نشون بده . این ، واقعاً هنرمندانه کارگردانی شده . نورپردازی ، رقص ِ نور ، فیلمبرداری ، صدا ، پانتومیم  ِ افراد روی سـِن ( که همشون پیامی داشتند ) ، رقص ِ افراد ، تصاویر و فیلم هایی که از صفحه نمایش ِ بزرگ ِ ته ِ سـِن پخش می شن ، اشیاء و آدم هایی که توی فضا معلق و در حرکت هستند ، همه نمونه هستند . خیلی دوست داشتم این کار رو . دو تا از ترانه ها رو براتون می ذارم . واقعاً قشنگ هستند . هم صوتی شون رو می ذارم و هم تصویری شون رو . این چند روز ، هر چی اجرای این ترانه ها رو نگاه می کنم ، سیر نمی شم . از Celine Dion ، فقط تایتانیک ِ ش رو گوش داده بودم . اینا رو که گوش دادم ، شدم یکی از طرفدارهاش . واقعاً صداش رو دوست دارم : )

 

قبلاً می گفتم "کنسرت مگه چیه ؟ پول بدیم که بریم همون آهنگی رو که قبلاً شنیده ایم ، با صدای بلندتر گوش بدیم ؟" . از وقتی کارگردانی ِ این کنسرت رو دیده ام ، از وقتی همه چی اش به دلم نشسته ، صوتی اش زیاد به دلم نمی شینه . همش دلم می خواد همراه با آهنگ ِ Ammore Annascunnuto ، پانتومیم  ِ افراد رو هم ببینم ، نور و رنگ ها رو ببینم ، و اینقدر منتظر بمونم که صدای Celine Dion رو بشنوم و توی اون جمعیت ِ افراد ِ روی سِن ، دنبالش بگردم . عاشق ِ اون لحظه ای هستم که میون ِ صدای سازها ، یهو صدای قشنگ ِ این ساز رو می شنوم . از ترانه ی All The Way ، عاشق ِ اون لحظه ای شده ام که celine dion دو جمله از این ترانه رو می خونه و یهو رووش رو بر می گردونه سمت ِ صفحه نمایش ِ پشت ِ سرش و یهو تصویر  ِ Frank Sinatra ( خواننده و بازیگر  ِ آمریکایی که دیگه در قید ِ حیات نیست و برای اولین بار این ترانه رو سال 1957 خونده بوده ) رو نشون می ده ، که با اون صدای قشنگش می خونهDeeper than the deep blue sea is  . صبح ِ زود وقتی دارم می رم سر  ِِ کار ، یاد ِ Frank Sinatra میفتم ، حس می کنم هیچ غمی ندارم ، شروع می کنم به خوندن .

 

 

1. ترانه ی Ammore Annascunnuto ( به معنی ِ "عشق ِ پنهانی" – به زبان ِ ایتالیایی ) :

دانلود فایل صوتی ( حجم 2.2 مگابایت )

دانلود فایل تصویری ( حجم 9.4 مگابایت )

عکس های مربوط به اجرای این ترانه در کنسرت : 1 ، 2 ، 3

 

2. ترانه ی All The Way ( به معنی ِ "تمام  ِ راه" ) :

دانلود فایل صوتی ( حجم 3.6 مگابایت )

دانلود فایل تصویری ( حجم 9.3 مگابایت )

عکس های مربوط به اجرای این ترانه در کنسرت : 1

 

 

 

 

پی نوشت 1 :

ترانه ی If I Could رو که اجرا کرد ، سه تا دختر ، روی سـِن تاب می خوردند . چقدر دلم می خواست جای اون دختر وسطی بودم . من عاشق ِ تاب بازی هستم . دلم می خواست روی اون تاب می نشستم ، توی سالن ِ به اون قشنگی ، با بال های به اون قشنگی ، با لباس ِ سفید . ( عکس ها : 1 ، 2 ، 3 ، 4 )

 

پی نوشت 2 :

متن ِ این 2 ترانه رو گذاشتم توی ادامه ی مطلب .

 

پی نوشت 3 :

دوستانی که انگلیسی شون خوبه ، علاقه مند به متن ِ این ترانه ها هستند و می خوان برن سراغ ِ ادامه ی مطلب !  یه سؤال بپرسم ؟

توی ترانه ی All The Way ، می گه :

Who knows where the road will lead us?
Only a fool would say

برای من سؤال پیش اومد . که منظورش اینه که هیچکَس نمی دونه جاده ما رو به کجا هدایت می کنه ، و فقط یه احمق می تونه این سؤال رو جواب بده ، یا اینکه فقط یه احمق می گه "کی می دونه جاده ما رو به کجا هدایت می کنه ؟" . من نظرم روی اولی هست ، اما شک دارم .

 

 

 

ادامه نوشته

 

 

اومدم خونه ، یهو دیدم یکی از این پرنده های اُریگامی ِ بزرگ ِ ساخته شده از کاغذهای چک نویس ِ خواهری ، گذاشته روی فر . آی ذوق کردم . نحوه ی ساختش رو قبلاً ذخیره کرده بودم ، اعصاب ِ ساختنش رو نداشتم . از بس پیچیده بود ، مُخم می گوزید . داداش کوچیکه نگاهش کرده بود و ساخته بودش . حالا قراره یه عالمه کاغذ رنگی از همه رنگ بگیرم تا برام بسازه . خودمم یاد می گیرم دیگه : ) واقعاً نماد ِ صلح ، برای من لازمه . از بس من جنگ دارم با تک تک ِ آدم های این خونه .

 

  

 

پی نوشت :

این ، روش ِ ساخت ِ این پرنده ، به شکل ِ معمولش که بال هاش باز و در حال ِ پرواز هست .

این ، روش ِ ساخت ِ این پرنده ، طوری که انگار نشسته و بال هاش رو بسته .

 

عکس نوشت :

- دلم می خواد یکی از آدم های این تصویر باشم .

- این گل ِ بنفش ، احساس ِ خوبی به آدم می ده .

- دلم می خواد یه لباس ِ این مدلی بدوزم .

- دلم این تی شرت رو خواست : (

 

 

 

توی این جامعه ی گـُه ، با این فرهنگ ِ بدتر از گـُه ، هر زنی ، هر چقدر که خودش یه مرد باشه ، بازم به یه مرد احتیاج داره . حالا می خواد اون مرد توی قالب ِ دوست باشه ، دوست پـ*ـسر باشه ، شوهر باشه ، برادر باشه ، هر چی . مثلاً از زمستون ِ پارسال ، یعنی از ۹ ماه پیش ، که لاستیک های دوچرخه ی من پنچر شده ، من مونده ام که چطوری ببرمش تعمیرگاه . همینطوری اش ، وقتی هـ*ـدگیر می زنم ، مردم طوری نگاه می کنند انگار لُخت رفته ام توی خیابون . چه برسه به اینکه دو تا تایر هم بگیرم دستم و برم توی تعمیرگاه .

 

 

 

 

عکس نوشت :

- آبشار  ِ نیاگارا و رنگ ها .

- دلم می خواد ، خونه ی آینده ام پُر باشه از این لاله ها .

- اینجا که تازه یه هفته ست پنکه ها خاموش شده اند ، و روزها هوا سرد نیست ، یکی نیست بخشـ*ـنامه کنه که این رو بپوشیم و بریم سر  ِ کار . چیه این چادر و این مانتو  ِ شلخته ی گـ*ـشاد و این کفش ِ طبی و این مقنعه ی حال به هم زن ؟ ( اینم از نمای پُشت )

 

 

 

حذف شد .

 

 

پی نوشت :

با بغض ، دارم این آهنگ رو گوش می دم .

یکی از آهنگ های فیلم  ِ unfaithful ( بی وفا ) ، به نام  ِ silence ( سکوت )

یه جورایی بی کلامه . آوای غمگین ِ یه زنه .

 

 

 

من یه خواهشی دارم . یعنی دو تا خواهش دارم .

1. می شه چند تا آهنگ ِ شاد ، که قر می اندازه توی کمر  ِ آدم ، معرفی کنید ؟ ( ایرانی ، عربی ، ترکی ، انگلیسی ، و ... )

2. به نظر  ِ تون برای رفع ِ افسردگی ِ یه دختر دبیرستانی ِ 17 ساله که دهن ِ من رو سرویس کرده از بس آهنگ های غمگین گوش می ده و شب ها هم پنهانی گریه می کنه ، چکار باید کرد ؟ می شه چند کار که معمولاً باعث ِ شاد شدن ِ تون و تغییر  ِ روحیه تون می شه و باهاش انرژی می گیرید ، بگید ؟

 

 

 

 

 

عکس نوشت :

- این دو تابلو  ِ رنگارنگ ِ توی این اتاق رو دوست دارم . ( اینم از زاویه ی دیگه )

- عروسک ِ لاک پشت و پلاک و انگشترش رو دوست دارم ، اما نمی دونم چرا واقعی اش ، به دلم نمی شینه .

  ( البته این ، یه کم با مزه ست )

  

 

 

یکی از سرگرمی های مورد ِ علاقه ی من ، تماشای فیلم های کمدی هست . در حین ِ تماشای این فیلم هاست که می بینم هنوز هم می تونم قهقهه بزنم . the pink panther 1 رو دیده بودم . دوباره دیدمش ، بعدش هم نشستم the pink panther 2 رو دیدم . حالم جا اومد . برای یه مدتی شارژ شدم . پیشنهاد می کنم وقتی دلتون گرفته یا یهو حسرت و زخم های گذشته ، نمی ذارن نفس بکشید ، بیاید از این فیلم ها ببینید که هم بخندید و دلتون شاد شه ، هم برای چند دقیقه غصه ها رو فراموش کنید ، و هم عضلات ِ صورت ِ تون ورزش کنه . مثل ِ من نباشید . اون شب که یهو بی خبر ، تنهایی هوار شد سَرَم و اصلاً شاید دلیلش تنهایی ِ دل َم نبود ، غصه نبود ، حسرت نبود ، گذشته ی گـُه َم نبود ، یأس و آینده ی غبار آلودم نبود ، ترس از مرگ ِ رؤیاهام نبود . گاهی اوقات ، بی دلیل ، اضطراب تمام  ِ وجودم رو فرا می گیره و انگار دچار  ِ جنون می شم . اصلاً نمی دونم چی به سَرَم میاد . گفتم کامپیوتر رو خاموش کنم و برم دراز بکشم . بعد ترسیدم به جاش هی فکر کنم و دیوونه تر شَم . گفتم بشینم فیلم  ِ اسپانیایی ِ the sea inside رو ببینم که یه نفر بهم داده . چشم  ِ تون روز  ِ بد نبینه . توی این فیلم ، همش حرف از مرگ بود . داستان ِ واقعی ِ یه مرد بود که 28 سال پیش ، قطع  ِ نخاع شده بود و تمام  ِ این 28 سال رو ، جنگیده بود برای گرفتن ِ حق ِ مرگ ِ با عزت . یعنی نمی خواست خودکشی کنه . می خواست که دادگاه اجازه بده که دکترها راحتش کنن . می گفت زندگی یه انتخابه ، لزوم نیست . آخرش هم دادگاه چنین آزادی رو به او و چنین حقی به دکترها نداد ، و خودش ، خودش رو خلاص کرد . و من ، زمانی به این نتیجه رسیدم که این فیلم به درد  ِ روحیه ی من نمی خوره ، که به تیتراژ  ِ پایانی اش رسیده بودم .

 

چکیده ی این پُست ؟ آقا جاااان ! اینقدر فکر نکنید . اینقدر غصه نخورید . فیلم  ِ خنده دار ببینید که یه کم مغز  ِ تون ، دل ِ تون استراحت کنه . پیشنهاد می کنم فیلم  ِ پلنگ ِ صورتی ِ 1 و 2 رو ببینید . آی خنده داره : )

 

 

 

 

 

پی نوشت :

اینجا ، من قصد ِ نقد ِ فیلم  ِ the sea inside رو ندارم . من دانش ِ نقد کردن رو ندارم . اینجا نه قصد ِ تأییدش رو دارم و نَه قصد ِ رد کردنش رو .

 

عکس نوشت :

- چند طرح ِ دکور  ِ اتاق خواب :  1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 5

- چند طرح دکور  ِ اتاق خواب ِ دختر بچه ها :  1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 5 ، 6

- چند نقاشی از Nishan Akgulian :  یک ، دو ، سه ، چهار ، پنج ، شش ، هفت

  من از این نقاشی ها ، خیلی دوست دارم . اگه کَسی دیگه هم دوست داره ، بگه تا بازم بذارم .

 

 

 

می خوام دوربین بخرم . از آقای همکار  ِ گـُل ، که خیلی به عکاسی وارده ، درخواست کردم یه دوربین ِ خوب معرفی کنه . فعلاً نظرمون روی ِ Canon PowerShot SX130 IS هست . بهش گفتم می خوام عکس هام عین ِ پوستر باشن . عین ِ عکس های این خانم  ِ وبلاگ نویس ( نمونه ی عکس هاش : 1 ، 2 ، 3 . توی این سومی که پدر و بچه در حرکت هستند و دوربین اونا رو ثابت نشون می ده ، و هر دو واضح هستند ، یکی از امکانات ِ خوب ِ دوربین مشخصه ) . گفت نوع ِ دوربینش Canon EOS 5D هست . با لنز  ِ 3 میلیونی اش ، می شه 6 میلیون تومن  . خدایا ! چرا من نباید یه عاشق داشته باشم ، که برای تولدم این دوربین رو بهم هدیه بده ؟ ها ؟ آخه چرا ؟ ( یه نارنجی که داره پاهاش رو می کوبه به زمین ) .

 

شوخی کردم . من عکاسی ِ حرفه ای نمی دونم . این دوربین ِ 6 میلیونی برای کَسی خوبه که یا شغلش عکاسیه یا اینکه عشق ِ عکاسیه و اعصاب ِ تنظیمات ِ اون دوربین رو داره . با دیجیتال ِ ساده کار کرده ام ، کیفیت خوبه ، اما نور و اینا خوب نیست . می خوام یه نیمه حرفه ای بگیرم که هم عکس هاش کیفیت داشته باشه و هم عکس های خوبی بشه گرفت . من فعلاً قصد دارم همون اولی که نیمه حرفه ای هست رو بگیرم . این رو ، همکارم طوری انتخاب کرده ، که هم کیفیت ِ عکس هاش خوبه ( 12 مگا پیکسل ) ، هم چه می دونم سنسور داره ؛ توی نور کم ، عکس های خوب می گیره ؛ زمان ِ بین ِ دو عکس ، یه ثانیه است و نمی خواد منتظر بشی و شکار لحظه ها رو از دست بدی ؛ لنزش واید هست ، یعنی برای جمع های خانوادگی ، همه توی کادر میفتن ؛ حالت ِ ماکرو داره و فوکوس ِ ش طوریه که می تونی از یه سانتی متری ِ اشیاء ازشون عکس بگیری و واضح باشه ؛ و ... . یه چیزی که بعداً پشیمون نشم . آیا اینجا کَسی هست که دوربین ِ Canon PowerShot SX130 IS داشته باشه ؟ اگه کَسی هست ، نظرتون در مورد این دوربین چیه ؟

 

 

 

 

 

عکس نوشت :

- من دلم می خواد از این ظرف ها داشته باشم . خُب منظورم با غذای تووشه .

- کی دلش می خواد از اینا داشته باشه ؟ که کُپ بشینه تووش و مثلاً کتاب بخونه ؟ یا مثلاً بارون رو تماشا کنه .

  اینم از نوع ِ شیشه ایش هست .