آقا جان ، من ترسم ریخته . دیگه اعتماد به نفس ِ انگلیسی صحبت کردن رو دارم . پریشب که دو ساعت ِ تمام با دختر کـُره ای ( جی یون ) ، انگلیسی حرف زدم ، فهمیدم که یه چیزهایی هم حالیمه . اگه می گی نه ، برو یه بریتیش بیار اینجا تا باهاش حرف بزنم ( تو گوش نکن . دارم گـُه ِ زیادی می خورم ) . خلاصه که عصر سریع رفتم و یه گل گوش ِ پُر از نگین ِ به شکل ِ دلفین و یه جعبه ی خاتم گرفتم و رفتم خونه ی عمه و دادمش به جی یون و خوشش اومد و خیلی با مزه گفت "خوشِگِل" ( یعنی این گوشواره خوشگله ) و بعدش هم من و جی یون و دخترعمه ها و عمه نشستیم و هی غیـبت ِ این و اون رو کردیم و خندیدیم و از سیاست حرف زدیم و جوک ِ اصفهانی گفتیم و از مذهب گفتیم و از روسری و از سامسون و یانگوم و ناسانگ شیل و چشم های درشت ِ بازیگرهای کـُره ای و از اختلاف ِ بین ِ کـُره ی شمالی و کـُره ی جنوبی و از موهای صاف و چشم های بادمی ِ کُره ای ها و از روسری و از هم جـ ـنس گـ ـراهای فیلیپینی و استرالیایی و خساست ِ شیرازی ها و حجاب و اسـ ـلام و انقـ ـلاب اسـ ـلامی و مهاجرت و تلفظ ِ حرف ِ خ و بعضی فرهنگ ِ کـُره ای ها و موهای فشن و موهای دوست داشتنی ِ جی یون و چشم های تنگش که لبخند می زنن و ... گفتیم . آی با مزه ادای عشوه ریختن ِ گـِی ( gay ) های فیلیپین رو در می آورد . و اینکه اگه یه گـِی نشسته باشه کنار  ِ شوهرش ، چطور شوهرش رو محافظت می کنه از دست ِ اونا . خیلی از کلمه های فارسی رو بلده . بهش گفتم یه وقت شوهرت فارسی رو با لهجه ی جنوبی بهت یاد نده ها . که اونم به "مُی بخوریم" اشاره کرد و گفت حواسش هست . حالا وقتی اون اول ِ جمله اش می گه "می گـُماااا" ، پسر عمه بهش می گه بگو "می گـَم" !  

 

این دختر اینقدر خاکیه که نگو . یه دختر  ِ خوشگل ، پُُر انرژی ، مردُم دار ، مؤدب ، احساسی ، خوش رو ، صمیمی و دوست داشتنی . هی کانال عوض می کردیم . من و اون انگلیسی حرف می زدیم ، و بعدش من به فارسی ترجمه می کردم که دخترها متوجه بشن ، یا اینکه دخترها فارسی حرف می زدن و من برای اون ترجمه می کردم ، یا اون حرف می زد و دخترها متوجه می شدن چی می گه و یه وقت هایی جمله های فارسی می گفت وسط ِ حرف هاش . خلاصه که اون شب بهم خیلی خوش گذشت .