امروز ، جواب ِ سؤالم رو گرفتم . اینکه "تا يار كه را خواهد و ميل َ ش به كه باشد" . دیوانه شده بودم . به بن بست رسیده بودم . همون یه ذره امیدی هم که داشتم ، از بین رفته بود . به جنون رسیده بودم . حالم اصلاً خوب نبود . اصلاً نمی شه توصیفش کرد . با سرویس نرفتم خونه . از راه ِ کار ، پیاده اومدم خونه . توی اون آفتاب ، با اون کیف ِ سنگین . و تمام  ِ اون یک ساعت رو ، داشتم با دوست َم حرف می زدم . فقط حرف های او بود که آرومَم کرد . وگرنه با اون حال ِ بدی که داشتم ، حتماً یه بلایی سر  ِ خودم می آوردم . اینقدر باهام حرف زد ، که آروم شدم و همون لحظه تصمیم گرفتم که تسلیم بشم . که دست از جنگیدن بردارم . که باور کنم "من او ندارم" . که قبول کنم تنهام ، و دیگه به داشتنش فکر نکنم . سخت بود . سخت ، سخت ، سخت . و چند ساعت بعدش ، یکی توی خیابون ، یه هم اسم  ِ او رو صدا کرد . زیر و رو شدم . نابود شدم . دلم می خواست نباشم . سخته گذشتن از او . سخته خیره شدن بهش ، از دور . این حسرت ، رؤیاهام رو می سوزونه .

 

 

الآن ، که ساعت یک ِ شبه ، ترانه ی "خوشبختی ات آرزومه" ی سیامک عباسی داره پخش می شه . این ترانه ، با یه آهنگ شروع می شه ، که یه غم  ِ بزرگ میاره روی دلم . یه لحظه پرت می شم به آینده . که کنار  ِ شوهرم ، روی کاناپه نشسته ام ، داریم فیلم می بینیم . یکهو خاطرات هجوم میارن به مغزم . اون لحظاتی رو که با "او" ، فیلم دیدم ، کارتون تماشا کردم ، ترانه گوش دادم ، و همه ی اون لحظات ، یا چسبیده بهش ، خوابیده بودم ، یا توی بغلش بودم ، یا اینکه او طوری دراز می کشید که من توی بغلش قرار می گرفتم . ترانه ی "خوشبختی ات آرزومه" ، داره توی سَرَم پخش می شه . کنار  ِ همسر نشسته ام ، اما دارم به او فکر می کنم . دلم پیش ِ اونه . او ، که بزرگترین آرزوم بود . او ، که هر وقت بگه ، می رم باهاش . اصلاً حاضرم از همه چیز َ م و همه کَس بگذرم ، ولی با او باشم . او ، که وقتی با هم بودیم ، این ترانه رو برام پخش کرد . او ، که خودش ، آرزومه . او ، که خوشبختی اش ، آرزومه . به همسر نگاه می کنم . کاش "او" کنارم نشسته بود . به تلویزیون خیره می شم . دل َ م ، بی صدا ، داره می خونه :

 

 

اگه اون که کنارته ، تو رو بیشتر از من می خواد
اگه با همون راحتی ، اگه باهات راه میاد
اگه روزگار  ِ بد ، تو رو ازم گرفته
اگه خاطرات ِ خوبمون ، از خاطرم نرفته
خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی ، حتی از خاطره هامون جدا شی
خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی ، حتی از خاطره هامون جدا شی

.

 

کاش همیشه پات بمونه ، اونکه عشق  ِ بهتری بود

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی ، حتی از خاطره هامون جدا شی 

 

.

 

 

 

 

پی نوشت :

"درد  ِ تاریکی ست ، درد ِ خواستن" ، از فروغ فرخزاد .

"من او ندارم" ، نام  ِ یکی از کتاب های مجموعه شعر  ِ مریم حیدرزاده .