سلااااااااام 
سال ِ نو مبارک !
ایشاله امسال برای همه تون سالی باشه پُر از عشق ، شادی ، خنده ، موفقیت و برکت .
من از هفت سین ، فقط تخم مرغ رنگ کردن رو دوست دارم . یعنی به همین خاطر ، مراسم نوروز رو دوست دارم . اما امسال به دلیلی کلاً تخم مرغ رو یادم رفت . تخم مرغ ِ امسال ، یکی از چیزهاییه ، که هر وقت بهش فکر می کنم ، همون لحظه ام تلخ می شه .
من از خونه تکونی و عید دیدنی و این مراسم خوشم نمیاد . اما اگه خونه ی خودم رو داشتم ، حتماً دوست هام رو دعوت می کردم خونه ام . خوردنی های خوشمزه ، فیلم ، موزیک ، رقص ، خنده ، شادی ، شادی ، شادی . من امسال هم از روو نمی رم و باز مثل ِ پارسال تکرار می کنم که "اگه خونه ی خودم رو داشتم ..." . ایشاله که امسال مستقل بشم و خونه ی خودم رو داشته باشم . دیروز همینطوری رفتم یه مغازه ، بعد یه پارچ ِ خوشششگل ِ مخصوص ِ شیر دیدم ، با خودم گفتم اگه یه وقت مهمانم شیر ِ سرد دوست داشته باشه ، شیر رو با این پارچ میارم براش سر ِ سفره . پس ، خریدمش . دیوانه ام من ؟ یه ماه پیش ، یه حساب توی بانک مسکن باز کردم ، ایشاله امسال پُرش کنم و بتونم یه گام برای مسکن بردارم . پارسال که خوب بود . ارتودنسی ام تموم شد ، چـ*ـشم هام رو عمل کردم ، ماشین خریدم ، و ایشاله امسال هم پُر از اقدامات مهم باشه .
همیشه از رانندگی ، برای خودم یه غول ساخته بودم . هیچ وقت فکر نمی کردم بتونم تنهایی توی ماشین بشینم و رانندگی کنم . 5 سال گواهینامه ام خاک خورد و ماشین ِ هیچکس رو سوار نشدم . صبر کردم تا ماشین ِ خودم رو بخرم . اینکه اگه زدم به جایی یا خورد ، جوابگوی کسی نباشم . خوشحالم که رانندگی رو یاد گرفتم . البته ادعا ندارم که مثلاً رانندگی ام خوبه یا ... . این اعتماد به نفس ِ رانندگی کردن ، این نکته های رانندگی که یاد گرفته ام رو ، مدیون ِ سَرو و سپید هستم . سَرو همیشه نکته هایی رو بهم یاد می ده . همیشه بهم اعتماد به نفس می ده . همیشه برام وقت می ذاره . اصلاً همین که همه با هم نشستیم توی ماشین و تموم ِ خیابون ها رو رفتیم ، الآن خیلی بهم کمک کرده . تجربه هاشون رو در اختیارم قرار دادند . همیشه وقتی با سپید می ریم کلاس ، موقع ِ رانندگی چیزهایی یادم می ده . من با اینکه مقررات رو رعایت می کنم ، اما سرعت رو دوست دارم . حوصله ی یواش رفتن ندارم . صبح ها همیشه از یه پیچ که می گذشتم ، 90 تا سرعت داشتم ، پراید ِ بیچاره می خواست بره روی دو چرخ . الآن فقط اون پیچ رو با 50 یا 60 رد می کنم . روزای خلوت که کلاً سرعت 110 تاست :دی ایشاله که هیچ دوربینی من رو جریمه نکرده باشه . همیشه می گفتم "اصلاً چه فرقی می کنه ماشین ِ ارزون و گرون ؟" . اما الآن خیلی چیزا بهم ثابت شده . کیفیت ِ چیزهای داخل ِ ماشین ، اینکه سر ِ بعضی پیچ ها ، با سرعت ِ کم هم ، ماشین می خواد بره روی دو چرخ . والا من همش ترس از چپ شدن دارم . وگرنه از این هم سریع تر رانندگی می کردم . خُب خیلی حاشیه رفتم . داشتم می گفتم خوشحالم که رانندگی یاد گرفتم . دیشب ، کلاً دیدنی بودیم . من و خواهری و دخترعمه ، رفتیم که بریم خونه ی عمه ، برای عقد ِ دخترعمه . این دو تا دخترعمه ها خواهرن . خواننده های قدیمی ام این رو می دونن . من از خانواده ی پدری ، فقط با این دو تا دختر می جوشم . خلاصه که من با آرایش و اون سایه ی خلیجی ، با اون شال ِ توری و اون عبا ، پشت ِ فرمون نشسته بودم و فقط از کوچه پس کوچه می زدم ، که جلب توجه نکنم . ساعت 12 شب هم وقتی خواستم برم خونه ، دخترها نذاشتند و گفتند بیا بریم دنبال ِ ماشین ِ عروس . آدم خوش خوشانش می شه وقتی بقیه روی رانندگی اش حساب باز می کنند . وقتی عمه می گه من رو برسون تا فلان جا ؛ وقتی مادری می گه خاله ات رو می رسونی خونه ؟ ؛ وقتی فلان همکار ، که 6 ماه پیش ، به رانندگی ِ من اعتماد نداشت ، حالا وقتی سرویس ندارند ، میاد در ِ اتاق ِ من و می گه ، ما با تو میایم ؛ وقتی دخترها می ریزن توی ماشین ِ آدم . خلاصه که دیشب ، بوووق بوووق ، بوبوق بوق ، افتادیم دنبال ِ ماشین عروس ، صدای ضبط تا آخر ، جفت راهنماها زده ، ویراژ دادیم و لایی کشیدیم . من که کلاً نه از آینه ی بغل دید داشتم و نه آینه ی جلو . یا بادکنک ِ یکی بیرون بود ، یا روسری ِ یکی شون ، یا سرهاشون کلاً توی آینه ی جلو دیده می شد . من فقط جلو رو می دیدم . خلاصه که دیشب خیلی ریسکی رانندگی کردم . از چپ و راست سبقت می گرفتم ، با اینکه آینه ها رو نمی دیدم : ) به عمرم اینقدر بوق نزده بودم . به خاطر ِ دل ِ این دخترها ، دیشب خیلی قوانین ِ خودم رو زیر ِ پا گذاشتم . جلوبندی ِ ماشین رو هم که بهش فکر نمی کنم : ) این دخترها ، اینقدر جیغ کشیدند و کولی بازی در آوردند ، که ماشین های دیگه ، که از ما نبودند هم ، جفت راهنماها رو زده بودند و قاطی ِ ما شده بودند . آدم خوش خوشانش می شه وقتی توی مراسم ِ دنبال ِ عروس لایی کشون ، تنها راننده ی زن باشه
.
ولی خُب ، رانندگی در دو مورد ممنوعه . یکی رانندگی توی بارون ، یکی وقتی مسافرهات دخترهایی هستند که سرها کلاً 20 سانت اومده بالا به خاطر ِ آرایش ِ مو و کلیپس و ... . والا آدم هیچ دید نداره توی این دو مورد .
اَهوووو . از تبریک ِ سال ِ نو رسیدم به کجا . ایشاله که امسال همه تون به آرزوهاتون برسید : )
پی نوشت 1 :
پارچی که خریدم ، از ایناست . البته سرش شیری رنگه و طرح یه گاو ِ فانتزی داره و رووش نوشته "MILK" .
درمورد ِ رقص هم ، باید بگم که برای اولین بار ، جلوی بقیه رقصیدم و هم خودم خوشم اومد و هم مربی 
با آهنگ ِ "گل پری" ِ آرمین نصرتی رقصیدم .