از من می شنوید ، نذارید عاشقی و دوست داشتن و آشنا بودن و ... باعث بشه چشم بسته کاری انجام بدید. قبل از اینکه با کسی شریک بشید ، چه توی کار ، چه توی زندگی ، حتماً تحقیق کنید. برای ما تجربه ی بدی شد ، می خوام شما تجربه اش نکنید. این برادره قبل از ازدواج ، هییییچ تحقیقی نکرد . عاشق هم نبود . فقط روی اینکه ما خودمون شیله پیله نداریم ، کسی دیگه هم نداره ، اعتماد کرد و همینطوری بدون ِ تحقیق ، از غریب دختر گرفت . حتی از همسایه شون هم یه سوال نکرد. چهار سال تحمل کردیم ، دیگه طرف از حد گذروند . الآن که بحث طلاق پیش اومده ، می بینیم مثل ِ خری هستیم که نه توی گل گیر کرده ، بلکه توی گه گیر کرده . می بینیم همه چیز چقدر گرون برامون تموم شده و خواهد شد. در مورد مهریه هم ، نگید "کی داده ، کی گرفته" ، تعارف هم نداشته باشید . بگذریم که ما چند سکه زدیم ، ولی الآن می فهمیم که توی محضر ، موقع عقد ، یکی به جای بیست مثقال طلا ، گفته چهل مثقال ، بعد خانواده ی ما هم که کمرو کمرو کمرو ، رودرواسی هم کونشون رو پاره کرده . آقای پدر ، توی عمرش به نفع ِ ما کار نکرده که . تازه حالا می گه مگه چقدر فرقشه . بعد هم می گن کاری به کارش نداشته باش . اینجا آدم نمی تونه چیزی بهش نگه. متاسفانه مرد مهریه ای هم نداره که بگه "مهرم حلال ، جونم آزاد" و از شرایط گهی که پیش اومده فرار کنه. آدم گیر ِ هر کسی بیفته ، گیر ِ زبون نفهم نیفته. خدا رو شکر یه زحمتی کشیده اند این مسئولین ، دستشون درد نکنه ، طرح کاهش ِ طلاق رو راه انداخته اند ، که توی آمار نشون بده "واااای ، توی ایران ، آمار ِ طلاق چقدر پایین اومده" . بعد کسی هم نمی دونه که رأی طلاق رو خییییلی سخت صادر می کنند ، در نتیجه خیلی ها از خیر دادگاه و طلاق می گذرن ، یا سر به بیابون می ذارن ، یا دیوونه می شن ، یا یه بلایی سر خودشون میارن. واقعاً زحمت کشیده اند . دیگه از قا*ضی ِ زن و رأی صادر کردنش چیزی نگم ، که فقط ریده.
کلاً با دو تا چیز ، فمینیست بودن ِ من زیر ِ سؤال رفت. یکی اش این قضا*ت ِ زن هست ، که به نتیجه رسیدم درست می گن که زن به درد ِ قا*ضی بودن نمی خوره. جون به جونش کنی ، قانون رو ول می کنه ، طبق ِ احساس تصمیم می گیره. همه ی قانون ها علیه ِ مرد بود ، گفتیم باشه ، هر چی بگه انجام می دیم . یه قانون به نفع ِ ما بود ، اینم این قاضی قانون رو ول کرد ، طرف ِ زن رو گرفت. فردا می خوام تحقیق کنم که روی کدوم قانون ، چنین رأی تخـ*ـمی صادر کرده . ببینم آیا ممـ*ـلکت اینقدر بی صا*حابه ؟
کلاً آرامش از این خونه رفته . من گلوی خودم رو پاره کرده ام و هی راه نشونشون می دم ، بعد اینا عین ِ بز باز کار ِ خودشون رو می کنن. خسته شده ام از اینکه باید یه حرف رو سیصد بار بزنم . آدم اینجور مواقع ، دلش می خواد یکی دیگه توی خونه بود که می شد بهش اعتماد کرد ، بهش تکیه کرد ، و می شد مسئولیت رو برای چند ساعت روی دوشش گذاشت ، چند ساعت ذهن رو از همه چیز خالی کرد و استراحت کرد. خسته شده ام از این شرایط.
توی این هیر و ویر ، سیم ِ پشت ِ دندون هام هم شکسته . دیگه حالم از هر چی مطبه ، به هم می خوره. نوبت هم گیرم نیومد . دیشب که کلاً شام ، زهر ِ مار َم شد . تا ببینم فردا نوبت گیر میاد که درستش کنند یا نه . نوک ِ زبونم زخم شد از بس هی به این سیم خورد.
پی نوشت :
تصمیم گرفته بودم سال ۹۲ دیگه از لغات بد استفاده نکنم . ولی نمی شه . بعضی لغات و اصطلاحات ، معادل ندارند. اصلا وقتی به کارشون می بری ، منظورت رو سریع و دقیق می رسونن . نه ؟ معادل بیارید .