فندق الآن سه سال و نیمشه. خیلی نیست که می شینه پای یه کارتون طولانی. ولی خب الآن کارتون رو کامل نگاه می کنه. شده که در روز سه بار هم کامل نگاش کنه. همه ی کارتون ها رو یهو براش نمی ذارم. صبر می کنم یه کارتون رو خوب ، و چند بار ببینه، بعد یه کارتون جدید براش می ذارم. یه بار کارتون اسباب بازی ها براش می ذارم، که همه ی اسباب بازی ها رو کنار هم ببینه. یه بار کارتون پری ها براش می ذارم، که مثلاً با پری آشنا بشه. یه بار کارتون حیوون ها، مثلاً شیرشاه می ذارم که با حیوون های جدید آشنا بشه. توی کارتون شیرشاه، با شیر، گورخر و کفتار آشنا شد. خب، دیشب براش عصر یخبندان رو گذاشتم. از سید که خیلی خوشش اومده بود و بلند می خندید و دائم اداش رو در می آورد.
داره کارتون عصر یخبندان رو می بینه، خواهری به ماموت اشاره می کنه، بهش می گه "ببین عمه! این فیله". نگاش می کنم می گم: "این فیله؟ پس کو گوشش؟ ماموت یه حیوون ِ جداست. تو روی ماشین های یخچالدار، عکس و اسم ماموت رو ندیده ای؟ این توی یخبندون زندگی می کنه". بعد کرگدن ها میان، خواهری می گه"ببین، اینا گراز هستند". چشمام گرد می شه نگاش می کنم. می گه مگه نیستند؟ می گم "گراز این اندازه ست؟ گراز شاخ داره؟ این کرگدنه. انگار به جای اینکه برای فندق کارت حیوونا بخرم، باید برای تو بخرم". بعد یه جای کارتون اسم کرگدن میارن، یهو خواهری رو به من می گه : "من گفتم کرگدن هستنا". فقط نگاش می کنم، به گیجی ِ خودش پی می بره. خلاصه علاوه بر فندق، خواهری هم دو تا حیوون یاد گرفت.
پی نوشت:
الآن رفتم در مورد ماموت ها خوندم، می بینم از نژاد فیل ها هستند. و ظاهراً منقرض شده اند. ولی در هر صورت فیل نیست که. هست ؟